امروز کمی عمیق تر مهربان باش،
هیچ هزینه ای ندارد....
دوست داشتنت را توی جیب هایت بریز،
توی خیابان های سرد و زمستانی شهر
قدم بزن ،
آدمهای غمگین را که دیدی؛
کمی مهربانی و لبخند، به آنها تعارف کن …
به خدا می شود همه را دوست داشت،
می شود سفیرِ مهربانی و همبستگی میانِ مردم بود....
کافیست فقط یادت باشد؛
ما میان این کوچه ها و خانه ها و دلخوشی ها ، فقط رهگذریم…
مهم نیست راه چقدر کوتاه یا طولانی باشد،
آخرش یک روز همه مان تمام می شویم،
این مهربانی و دوست داشتن های ماست
که میان دهلیزهای دنیا می مانَد...
چرا ادامه بدم؟
کلی از بهترین روزای زندگیت هنوز اتفاق نیفتادن.
هنوز مزه همه زندگی رو نچشیدی هنوز تموم لحظه های زندگی رو لمس نکردی.
کلی آدم و روز هستن که هنوز تجربه شون نکردی،
کلی جا هست که هنوز ندیدی
و کلی «اولین» که هنوز واست اتفاق نیفتاده،
پس ادامه بده، مشکلات همیشه وجود دارن ولی خب اتفاقای خوبم تو سکانس بعدی منتظرتن.
مطمئنم اونقدرام ضعیف نیستی که بخوای لحظه های قشنگ آیندرو واسه اتفاقای بدی که الان واست افتادن از دست بدی...
خدای عزیز از من استفاده کن
به من نشان بده که چگونه می توانم، چه کسی هستم،
چه کسی باید باشم، و چه کاری می توانم انجام دهم.
از من برای هدفی بزرگتر از خودم استفاده کن.
منِ عزیزم، صبور باش!
خدا حواسش به همه چیز هست،
او ما را ناامید نخواهد کرد.
جسور باش، ادامه بده،
لبخند بزن، محکم بایست
درختها زمین را محکم میکنند
و امید، ما را...
بگذار امید در تو ریشه بدواند
و خاک ذهن و روان تو را استحکام ببخشد،
بگذار جوانههای اکنون،
شاخههای خشکیدهی فردات را بارور کنند.
بگذار کودک ترسیده و بیپناه درونت
به خدای مهربان خودش پناه ببرد و آرام بگیرد
باور کن، باور کن هیچ اتفاق بدی قرار نیست بیفتد.
نگرانی و اندوههای ممکن و ناممکن را
ازخودت دور کن و صبور باش
و ببین خدایی که همیشه با نام و عشق به او
آغاز کردی و به مرحمتش امید داشتی،
چگونه برایت معجزه خواهدکرد..
صبور باش و نگاه کن...
الگوی زیبایی برای دیگران باش"
سعی کن کسی که تو را می بیند، آرزو کند مثل تو باشد.
از ایمان سخن نگو! بگذار از نوری که بر چهره داری، آن را احساس کند.
از عقیده برایش نگو! بگذار با پایبندی تو آن را بپذیرد.
از عبادت برایش نگو! بگذار آن را جلوی چشمش ببیند.
از اخلاق برایش نگو! بگذار آن را از طریق مشاهده ی تو بپذیرد.
از تعهد برایش نگو! بگذار با دیدن تو، از حقیقت آن لذت ببرد.
بگذار مردم با اعمال تو خوب بودن را بشناسند.
هر پادشاهی ابتدا یک نوزاد بوده...
هر ساختمانی ابتدا فقط یک طرح روی کاغذ بوده...
مهم نیست امروز کجایی!؟
مهم اینه که فردا کجا خواهی بود!؟
هر کس در زندگی خود یک کوه اورست دارد که سرانجام یک روز باید به آن صعود کند...!
زمین خوردی!؟
عیبی ندارد؛ برخیز...!
نگذار زمین به جاذبه اش ببالد...
سر به دو زانوی غم فرو مبر،سرت را بالا بگیر...
قدرت دستانی که به سویت دراز شده از یاد بردهای؟
کوله بارت ریخت!؟ عیبی ندارد...
سبک باشی راحتتر اوج میگیری...
زندگی عالیست پس عاشق زندگیت باش... :)
من تکه ای از پازل خداوندم…
بی هدف آفریده نشده ام که بی هدف زندگی کنم…
میدانم آفریدگاری دارم که همیشه بوده
همیشه هست. ..
رهایم نمی کند…
تنهایم نمی گذارد…
من قطعه ای اززندگانیم…
تکه ای از پازل هستی…
خدایم مرا آفریده تا آینه ی او شوم…
آفریده تا جان ببخشم
امید دهم…
نفس داده تا نفس دهم…
من تکه ای از پازل زندگی هستم…
اگرخود را گم کنم همه چیز و همه کس ناقص
می مانند…
من باید آگاهانه زندگی کنم تا پازلی که خدا چیده
بر هم نریزد…
ایمان به خدا می تواند غیرممکن ها را ممکن کند.
قلب و ذهن خود را باز نگه دارید و به سفر خود اعتماد کنید.
او شما را به سوی فردای روشن تر راهنمایی می کند.
شروع کن از جایی کهِ شکستی
شروع کن از جایی کهِ بُریدی
شروع کن از نقطه یِ انتها
شروع کن از لحظه یِ آخر
شروع کن از جایی که ایستادی
شروع کن؛ چون داستانت هنوز تموم نشده!
شروع کن؛ چون تو آدم باخت دادن نیستی...